الوافیـــــــــــــــه

الوافیـــــــــــــــه

حسین ؛ارباب بی کفنم،

حسین ، نذر تو جان و تنم

ذکر شب و روزم زاین غصه بسوزم

در کرب و بلا راه نداده ای ،هنوزم
...

آقا بنما برما نگهت را ....

بایگانی
نویسندگان
پیوندها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسن عسگری (ع)» ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۵۷ ق.ظ

حجّت خدا بر دوش پدر و معرّفى به احمد قمى

http://asrupload.ir/img/images2/emam-hasan-asgari-8.jpg


مرحوم شیخ صدوق و برخى دیگر از مورّخین و محدّثین شیعه و سنّى آورده اند:
یکى از بزرگان قم به نام احمد بن اسحاق اشعرى قمّى حکایت کند: روزى به محضر مبارک حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکرى علیه السلام شرفیاب شدم و خواستم درباره حجّت خدا و خلیفه پس از آن حضرت ، از ایشان سؤ ال کنم .
همین که در محضر شریف امام علیه السلام وارد شدم و سلام کردم ، بدون آن که سخنى گفته باشم ، مثل این که از نیّت و افکار من آگاه بود، مرا مخاطب قرار داد و فرمود:
اى احمد بن اسحاق ! خداوند تبارک و تعالى از زمان خلقت حضرت آدم علیه السلام تا برپائى قیامت ، بندگان خود را بدون حجّت و راهنما رها نکرده است .
و در هر زمانى - از باب لطف - یکى از بندگان شایسته خود را حجّت بر انسان ها قرار داده است که به وسیله وجود مبارک او حوادث خطرناک برطرف مى شود، باران رحمت خدا فرود مى آید و زمین به برکت وجود حجّت خداوند متعال ، برکات درون خود را ظاهر مى سازد و در اختیار بندگان و دیگر موجودات قرار مى دهد.
عرض کردم : یاابن رسول اللّه ! فدایت گردم ، امام و خلیفه بعد از شما چه کسى است ؟
هنگامى که این سؤال را طرح کردم ، امام حسن عسکرى علیه السلام سریع از جاى خود برخاست و درون منزل رفت و پس از لحظه اى بازگشت ، در حالى که کودکى خردسال را در آغوش خود گرفته بود، و همانند ماه شب چهارده نورانى بود و مى درخشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۳ ، ۰۰:۵۷
چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۵۱ ق.ظ

سخنانى تکان دهنده در کودکى

http://s5.picofile.com/file/8120090626/emam_hasan_askar2i.jpg


بسیارى از تاریخ ‌نویسان آورده اند:
روزى یکى از بزرگان شهر سامراء به نام بهلول از محلّى عبور مى کرد، بچّه هائى را دید که مشغول بازى هستند.
و حضرت ابومحمّد حسن بن علىّ عسکرى علیه السلام را دید - در حالى که کودکى خردسال بود - کنارى ایستاده و گریه مى کند.
بهلول گمان کرد که چون این کودک ، اسباب بازى ندارد، نگاه به بچّه ها مى نماید و با حسرت گریه مى کند؛ به همین جهت جلو آمد و اظهار داشت : اى فرزندم ! ناراحت مباش و گریه نکن ، من هر نوع اسباب بازى که بخواهى ، برایت تهیّه مى کنم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۳ ، ۰۰:۵۱